آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان محتویات عشق خدایا خسته ام از من خدا دلخسته ام ازمن مرا نو ساز و نو بنویس که راه گم کرده است این من غریبی راست می پرسید: چه ها گم کرده است این من فغان اشک در چشمم مرا گم کرده است این من مرا نو ساز و نو بنویس قرار اشک در چشمم تو را می خوانم از اعماق خدایا مرگ من بنویس خدایا لطف کن بر من مرگ این مرا بنویس سه شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 23:42 :: نويسنده : ناتانالی
بعد از این دست من و زلف چو زنجیر نگار چند و چند ازپی کام دل دیوانه زدم گر از این منزل ویران به سوی خانه روم دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم زین سفر گر به سلامت به وطن بازرسم نذر کردم که هم از راه به میخانه روم تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک به در صومعه با بربط و پیمانه روم آشنایان غم عشق گرم خون بخورند ناکسم گر به شکایت سوی بیگانه روم گر ببینم خم ابروی چو محرابش باز سجده شکر کنم وز سوی شکرانه رومَ دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 23:23 :: نويسنده : ناتانالی
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را به یک پرواز بی هنگام ،کردم مبتلا خود را نه دستی داشتم بر سر نه پایی داشتم در گل به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را چنان از طرح وضع ناپسند خود،گریزانم که گر دستم دهد از خویش هم سازم جدا خود را
دو شنبه 12 تير 1391برچسب:, :: 23:13 :: نويسنده : ناتانالی
![]() ![]() |