آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان محتویات عشق
نفرین
در جاده ی تنگ حقارت صدای دختری پریشان حال به چشم می خورد از پستی ها گریخته چشمانش سوسو زنان بوسه ی مرگ می طلبد شیفته ی خود را در پیچ و خم زندگی واه و حسرت ها از دست داده وچشمان هرزه ی خوکان کثیف بیشه ی تنهایی را با خود می کشد تا در دره ی مردگان بی تن دفن کند از بخت سیاه تر از تور سفیدش به قعر مرداب می افتد و چه غم انگیز دست و پای تنهایی اش می شکند با قلبی لرزان دور می دارد از چشم حریص گرگ بیشه پیکر نازش را و به شماره می افتد نفس های تنهای او و تیله هایش جز سایه ی سیاه گرگ که سیمین تنش را پوشانده یارای دیدن ندارد و در اغوش مرگ فریاد می زند نفرین بر این زندگی و لعنت به سایه های سیاه چشمان هرزه و مردان خوک صفت...! (شاعر: مریم تقیان) نظرات شما عزیزان: احمد
![]() ساعت11:45---16 مرداد 1391
آفرین قشنگه چه استعدادی داره این خانم تقیان
قشنگ بود
بدون اراده متولد میشویم باحیرت زندگی میکنیم وسپس با حسرت میمیریم اما آنچه که هرگز فروغش رنگ فنا نمی پذیرد دوستی های پاک و بی آلایش است
شنبه 6 خرداد 1391برچسب:, :: 12:48 :: نويسنده : ناتانالی
![]() ![]() |